محل تبلیغات شما

شهید سرلشگر دکتر احمد هجرتی

از افتخارات پزشکی کشور و شهر اردبیل

و ارتش جمهوری اسلامی ایران

دکتر احمد هجرتی

 

احمد در روز سي و يكم ارديبهشت ماه 1334 در شهرستان اردبيل روستاي سولا ازتوابع  بخش نمين  به دنيا آمد.پدرش محمد قلي هجرتي» و مادرش خانم باجي صادقي» نام داشتند.كودكی را در زادگاهش سپری نمود و در سن 7 سالگی وارد مدرسه شد.احمد تحصیلات خود را با موفقیت به پایان رسانید و درسال 1352 در رشته ریاضی دیپلم متوسطه گرفت. وی در همان سال وارد دانشكده افسری شد و چند سال بعد به تحصیل در رشته پزشكی پرداخت. در سن 32 سالگی از دانشگاه تهران در رشته جراحی و ترمیم فارغ التحصیل شد .
احمد همزمان با شروع جنگ تحمیلی در كرمانشاه بود و در لشگر 58 ذوالفقار خدمت می كرد. مدتی بعد به صورت داوطلب عازم خط مقدم شد و در بیمارستان صحرایی 528 ارتش در منطقه سومار به مداوای مجروحان جنگی پرداخت.
احمد خود را وقف خدمت به مجروحان جنگی كرده بود.
صبح روز دوازدهم دی ماه سال 1365؛ دكتر سریعاً خودش را به بالین مجروحی كه تازه آورده بودند رسانید. بیمارستان صحرایی 528 سومار، پر بود از مجروحان جنگی كه در گوشه و كنار بیمارستان مشغول استراحت بودند.
خستگی و ضعف از قیافه دكتر معلوم بود. او شبانه روز خود را وقف خدمت و كمك به مجروحان جنگی نموده بود. دكتر، مجروح را معاینه كرد. تركش به نقاط مختلف بدن او اصابت كرده بود و باید هر چه زودتر مورد معالجه قرار میگرفت. چند ساعت گذشت. دكتر به اتفاق یكی از همكارانش به نام دكتر علوی و چند پرستار و تكنسین اتاق عمل بر بالین مجروح ایستاده بود و مشغول مداوای او شد.
آنها میبایست هر چه سریعتر تعدادی زیادی از تركشها را از بدن او خارج میكردند تا بتوانند جان او را نجات دهند و برای همین، مدت زیادی بود كه آنها در اتاق عمل مشغول فعالیت بودند.
بیمارستان بر دامنه كوهی قرار گرفته بود. ناگهان دشمن زبون با بمب شیمیایی، منطقه و بیمارستان را مورد حمله قرار داد. حمله ای ناجوانمردانه كه برخلاف همه معیارهای ارزشمند انسانی بود. سریعاً رزمندگان و حاضران در منطقه، خودشان را به دره ای كه در پایین بیمارستان قرار گرفته بود رساندند تا از آسیب گازهای شیمیایی در امان بمانند.
اما دكتر و دستیارانش كه در مرحله ی حساسی از مداوای مجروح قرار داشتند و به پایان موفقیت آمیز كار خود نزدیك میشدند، درنگ كردند تا كارشان به اتمام برسد و بتوانند جان مجروح دیگری را از مرگ نجات دهند و هیچ كدام در آن لحظات سخت حاضر به ترك اتاق عمل و نجات جان خود از مرگ حتمی نگردیدند.
كادر درمان به همراه دكتر هجرتی اتاق عمل را ترك نكردند. بمب شیمایی در نزدیكی شان فرود آمد، آنها مظلومانه جانشان را از دست دادند و همه با هم به دیار ابدی شتافته و سربلند و سرافراز به شهادت رسیدند.

 

 


 

 

کتاب ارمغان پرواز‌های سیاه» نوشته مجتبی حبیبی به ناگفته‌هایی درباره زندگی شهید دکتر ابراهیم هجرتی می‌پردازد.

دکتر ابراهیم هجرتیسی و یکم اردیبهشت 1334 در اردبیلمتولد شد و سال1352 به دانشکده افسری رفت. وی پزشک‌ـ متخصص جراحی عمومی و رزیدنت جراحی ترمیمی و پلاستیک بود و سال 1358 ازدواج کرد. حاصل این ازدواج، یک پسر و یک دختر به نام‌های بهمن و شهره بود. وی در سال‌های جنگ تحمیلی در لشکر 58 ذوالفقار‌ به عنوان مأمور به کرمانشاه خدمت می‌کرد.
 
هجرتی دهم دی 1365 در حال انجام عمل جراحی روی یکی از مجروحان در بیمارستان صحرایی 528 سومار بر اثر بمباران شیمیایی به شدت مصدوم شد و دو روز بعد یعنی دوازدهم دی‌ماه 1365 به شهادت رسید.
 
در صفحه 53 کتاب ارمغان پرواز‌های سیاه» می‌خوانیم: دکتر احمد هجرتی رشید و خوش‌هیکل و ورزیده بود. می‌گفت از دوره دبیرستان هر زمان که فرصت داشته، کاراته و جودو تمرین می‌کرد و یکی از رازهای موفقیت‌هایش را از این مورد می‌دانست. در اسلام‌آباد غرب و بیمارستان 528 و شاید در مجموعه پزشکی، کسی به ورزیدگی او نداشتیم. هر وقت فرصتی دست می‌داد، با هم تمرین می‌کردیم. من بهیار بودم و او پزشک، اما او هرگز خودش را از بقیه جدا نمی‌دانست. می‌گفت هر کس هر وظیفه‌ای را به عهده می‌گیرد،‌ باید درست انجام دهد: خواه خلبان باشد، خواه راننده تراکتور، پزشک باشد یا انباردار. با این‌که خوش‌مشرب و گشاده‌رو بود، اما هرگز اجازه نمی‌داد شوخی و بگوبخند مرز وظیفه و مسؤولیت و احترام را خدشه‌دار کند. خوش‌لباس و مرتب بود، اما اینها مانع از آن نبود که با همه با احترام روبه‌رو نشود. پیش خودش اصولی داشت که باید از لحظه‌لحظه زندگی استفاده کرد. گاهی به شوخی می‌گفتم: آقای دکتر، شما هنوز شش ماهی هم از دوره طرحتون رو نگذرونده‌اید، مگه چه خبر است که بکوب مطالعه می‌کنی؟»

می‌گفت: طرح دوساله است،‌ قبول دارم،‌ اما خودم رو برای کنکور سال آینده آماده می‌کنم. در دوره پیش از دبیرستان خانواده هزینه تحصیلم رو می‌پرداخت، اما همین که در کنکور قبول شدم،‌ سعی کردم خودم زندگی‌ام را اداره کنم. درست است که کمک‌هزینه تحصیل داریم، اما مستأجر هستم. سال 1358 ازدواج کردم، اما کلیه وسایل زندگی‌مان را باید خودمان تهیه می‌کردیم. تحصیل هم هزینه‌های خودش را دارد.

بنابراین پیش از این‌که بیایم طرح، دو، سه جا کار می‌کردم. حالا که اینجا هستم، به جای کارهای غیر از دانشگاه، باید مطالعه کنم. پزشک تا تخصص نگیرد،‌ مثل سربازی می‌ماند که بخواهد نظامی بماند و درجه نداشته باشد. همین جا هم می‌بینی که ما جراحی‌های عمیق را اگر جراح داشته باشیم،‌ انجام می‌دهیم، اگر نه باید بفرستیم کرمانشاه. به هر حال، من پزشک عمومی هستم. به‌خاطر ضرورت، جراحی‌های محدود مثل درآوردن ترکش سطحی را انجام می‌دهم. تا مدرک نداشته باشی، نمی‌شود هر کاری را انجام داد. حالا بگذریم که شرایط جنگی هست. بعد از جنگ تا تخصص درست و حسابی نداشته باشی، نمی‌توانی به خواسته‌هایت برسی. من یکی این‌طور فکر می‌کنم و باید هم تلاش کنم.»

در بیمارستان صحرایی بعضی روزها که بارندگی بود، کلی زحمت برایمان درست می‌شد،‌ چون کانکس به اندازه نیاز نبود. جبهه سومار حساسیت خاص خودش را داشت. از آنجا که جبهه سومار مستقیم‌ترین و کوتاه‌ترین مسیر تا بغداد بود، ارتش عراق با تمام توان از آن منطقه دفاع می‌کرد و بیشترین حجم بمباران‌های منطقه را داشت. تعداد زخمی‌های توپخانه‌ای به‌طور معمول زیاد بود که در صورت تحرک طرفین بیشتر هم شد. در فصل گرما هم علاوه بر گرما، خطر مار و عقرب داشتیم. فصل بارندگی هم که مشکلات خاص خودش را داشت. دکتر هجرتی چنان انضباطی داشت که موقع بازگشت از مرخصی، یک ساعت هم تأخیر نداشت. چه هوا، معمولی بود و چه زمستانی و برفی.

همین نظم و انضباط را برای نماز و روزه‌اش هم داشت. می‌دیدی به محض تمام شدن اذان، نمازش را می‌خواند. هر وقت فرصت می‌کرد، قرآن می‌خواند و می‌گفت در تهران کمتر فرصت پیدا می‌کند که قرآن بخواند. در واقع برای خودش برنامه تنظیم کرده بود تا هرچه می‌تواند کار جبرانی انجام بدهد و موردی را از دست ندهد.

من حدود یک سال با او همکار بودم. خیلی چیزهای مثبت یاد گرفتم که در صدر همه اصول، نظم و وظیفه بود. همیشه پیش خودم می‌گفتم این همه صبر و شکیبایی چه‌طور ممکن است در یک نفر به ودیعه گذاشته شده باشد! در هیچ شرایطی عصبانی نمی‌شد. می‌گفت وقتی احساس وظیفه و مسؤولیت را درست درک کرده باشی، نیازی به تنش درونی و بیرونی نخواهی داشت. پس درصد اشتباه در کار تو به حداقل ممکن می‌رسد. ثواب و گناه باری به هر جهت برایت پیش نمی‌آید. به قول معروف، چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی؟ یادش به خیر!‌ آشنایی خیلی مفیدی بود.»

ارمغان پرواز‌های سیاه را انتشارات سوره سبز با شمارگان پنج هزار نسخه، در قطع رقعی، 111 صفحه، مصور و به بهای 99 هزار ریال روانه بازار نشر کرده است.

تجویز آنتی بیوتیک در دندانپزشکی

اشتباهات رایج بین مریض و پزشکهای ایرانی

آيين‏نامه تأسيس و اداره امور آزمايشگاهى تشخيص طبى

هم ,بیمارستان ,  ,سال ,خودش ,هجرتی ,را از ,بود و ,خودش را ,شد و ,مجروحان جنگی ,ارمغان پرواز‌های سیاه» ,کتاب ارمغان پرواز‌های

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مدرسه شاد..خانه مهر و امید